برادر عزیزم، جناب آقای سعید مرتضوی
نامه عذرخواهی شما بابت فاجعه کهریزک را خواندم. نامهای پنج بندی، در روز عرفه. شاید به نشانه معرفت به پاکی و خیرخواهی پنج تن. برادر بزرگتر عزیزم اجازه بدهید که سرراست بگویم، بعد از خواندن نامه شما که فروتنانه از خانواده قربانیان و از همه ایرانیان عذر خواستید، احساس کردم که من هم باید از شما عذرخواهی کنم. سعید آقا، ما جز رای سبز خود دنبال چیزی نبودیم، اما شما و همکارانتان ما را به کودتای مخملی متهم کردید. سختیها و مصائبی بر بسیاری رفت و اندکی از این مصائب شیرین هم نصیب من شد. و شرمسارانه باید اعتراف کنم که همین سختیهای اندک باعث شد از شما و همکارانتان نفرتی ولو ناچیز در دل نگه دارم. تصویری که از شما در ذهنم ساختم نه تصویر یک انسان، که تصویر هیولایی بی بهره از مهر و بی نصیب از اندیشه بود. چه طور توانستم انسانی را خلاف اصل اساسی «زنده باد مخالف من» از انسانیت تهی کنم و او را به این ترتیب تصور کنم؟ چه طور توانستم برخلاف اصل «ببخش و فراموش نکن» از برادر هم دین و هم وطن خود کینه به دل بگیرم؟ بدون طفره و توجیه باید بگویم که از این کینه غیرانسانی معذرت میخواهم. شما از ایرانیان عذر خواستید و من باید بگویم که به سهم خودم و به عنوان یکی از میلیونها شما را میبخشم. اما چرا باید شما را در سال ۹۵ ببخشم؟ آیا اگر در اراده خود برای بخشیدن شما ثابت قدم بودیم نمیشد شما را در همان تابستان ۸۸ و در خلوت انفرادی ببخشیم؟ خامی بود و خلاف مروت. باید هفت سال طول میکشید تا پخته شویم و بدانیم که حتی دادستانی که ناعادلانه و برخلاف نص صریح قانون رفتار میکند، پیش خود و خدایش حجتی دارد و وجدانی که دیر یا زود در او بیدار شده و روح او را غرق نور حقیقت میکند.
برادرم سعید، پویش ایرانیان برای استقلال، آزادی و پیشرفت بیش از یک سده است که با فراز و نشیبهای بسیار همراه بوده و در این یک سده خوب که نگاه کنیم سیر همیشگی استعلایی داشته است. ما در هر شکستی درسهایی گرفتهایم که راه پیروزی آینده را هموار میکند. عذرخواهی شما نیز میتواند یکی از فصلهای کتاب درسی دموکراسی و عدالت در ایران جدید باشد. مسئولیت پذیری جان مایه شهروندی و اصل اساسی حکمرانی خوب است و در ترازوی مسئولیت هم شهروند و هم حاکم باید سهم خود را بردارند اگر نه موازنه جامعه به هم میخورد. شما مسئولیت خود را پذیرفته و عذر خواستید. من، به عنوان یکی از فعالان انتخابات ۸۸، مسئولیت خودم را میپذیرم و از اینکه خلاف منش دموکراتیک شما را در ذهنم خوار و خفیف داشتم عذر میخواهم.
میدانم که شماری از همراهان دیروزتان عذرخواهی شما را صادقانه نخواهند دانست. عدهای از کاسبان کینه هم که به هیچ چیز کمتر از برپایی دوباره دادگاههای استالینی و انتقامگیری راضی نخواهند شد. در این سو هم مطمئنا بعضی از دوستان قدیم و جدید ارزیابی منفی از عذرخواهی من خواهند داشت و کینهورزان حرفهای هم این نامه را به محملی برای حمله به اصلاحات و پروژه دموکراسیخواهی میانهروانه بدل میکنند. اما حقیقت این است که به اندازه کافی سد ساختهایم و ایران جدید محتاج پل ساختن است. پلهایی که بخشهای متنوع این موزاییک سیاسی را به هم بچسبانند. و من به عنوان یک فعال سیاسی، فعال انتخابات ۸۸، برادرزاده سه شهید و یکی از اعضای جامعه دانشگاهی ایران باید از شما برای پلی که با نامه عذرخواهیتان ساختید تشکر کنم.
برادرم، سعید جان، شما اعتراض مدنی و سکوت معترضان را به رسم این هفت سال باز هم «فتنه» نامیدید. اما باید بگویم که با مسئولیت پذیری و عذرخواهی خود شما ضربه محکمتری به ساختارهای اقتدارگرا و مسئولیت ناپذیر وارد کردید و ای بسا که باید گفت به باشگاه فتنهگران خوش آمدید! به قول حضرت حافظ:
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
با تقدیم برادرانهترین احترامها
محمدرضا جلاییپور، شهریور ۱۳۹۵، نیویورک