شکست پروژه کشته‌سازی از گوهر عشقی

حسین شریعتمداری با رد پیشنهاد رفراندوم، حسن روحانی را به پیگرد قضایی تهدید  کرد

حسین شریعتمداری

می‌گویند خواروبار فروشی در اسفند ماه همه آجیل‌هایش را در جوی می‌ریخت. از او پرسیدند چرا اجناست را در اوج رونق بازار در جوب می‌ریزی. او گفت: «پارسال که باران آمد دیدم موش‌ همه انبار را زده. امسال می‌خواهم به موش‌ها رودست بزنم».

حالا حکایت اپوزیسیون جمهوری اسلامی همین است. بعد از افتضاح سعودی در قتل جمال خاشقجی و فروپاشی نظام سیاسی آمریکا با حمله طرفداران ترامپ به کنگره، مخالفان نظام سردرگم هستند و این را می‌توان در تشابه روزافزون آنها به خود نظام دید. بخشی از این سردرگمی باعث می‌شود که آنها پروژه‌های شکست‌خورده قبلی را دوباره امتحان کنند: تاریخ یک بار به صورت کربلا رخ می‌دهد و بار دیگر به صورت عروسک شیر مهدکودک در تعزیه عاشورا.

برای آنهایی که نمی‌دانند باید گفت که سوءاستفاده‌جویان خارجی با موج‌سواری بر یک کارگر روستایی بی سواد پروژه کشته‌سازی را با او امتحان کردند و بعد که دیدند کارگر بودن بی کلاس است به او لقب وبلاگنویس دادند. حال آنکه چه طور می‌توان وبلاگ نوشت و کارگر بود؟ هر نوع تحلیل طبقاتی دوزاری از جنبش‌های اجتماعی در ایران این مساله را باطل می‌کند.

پس از شکست آن پروژه اینها روی مادر داغدیده وی حساب باز کردند. زنی که دست کم به دلیل چادری بر سرش باعث می‌شد مخاطب کمی به وی اعتماد کند.

اما اپوزیسیون از خودش نمی‌پرسید چه طور همزمان با مبارزه با حجاب روی مادری حجاب‌مند حساب باز کرده؟

اینجا بود که پروژه کثیفی دیگر رقم خورد. کشته‌سازی از مادری که پسرش را در پروژه‌ای شهیدسازی از دست داده بود. بنابراین آنها با سرپل‌های خود هماهنگ کردند و با استفاده از همان موتورهایی که در ترور دانشمند شهید فخری‌زاده به کار گرفته شد به این مادر محترم حمله کردند تا آن را به عنوان حمله حزب الله جا بزنند.

جای تعجبی ندارد که فرهاد میثمی و نرگس محمدی به دست داشتن در این نمایش اعتراف کرده‌اند.

چیزی که اما نقشه آنها را نقش بر آب کرد این واقعیت بود که اگر حزب‌الله می‌خواست گوهر عشقی را بکشد وی اکنون در سردخانه یا گورستان خفته بود.

یادمان نرود، این اتفاق در روزهای قتل‌های زنجیره‌ای افتاده. دوره‌ای که عده‌ای از عناصر خودسر اطلاعات و وابسته به روزنامه‌های زنجیره‌ای چند روشنفکر گمنام و بی تاثیر را کشتند که کیهان هرگز درباره‌شان چیزی ننوشته بود.

همان طور که ماموران وابسته و خودسر از پس کشتن مختاری و پوینده و فروهرها برآمدند، اگر بنا به کشتن گوهر عشقی بود او اکنون به پسر مرحومش پیوسته بود.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s