سعید حجاریان: ترامپ را تحریمی‌ها آوردند


محمد قوچانی
محمد قوچانی

هر چند دقیقه کمی خسته می شود و باید آبی بخورد و نفسی تازه کند. گلوله‌ای که ۱۷ سال پیش به مغزش شلیک شد چالاکی جسمش را گرفته اما پویایی ذهنش را نه. در روزهایی که جهانیان با دلهره نظاره گر سوختن ابر قدرت دنیا در آتش نفرت و نزاع اند، و در حالی که نظم نوین جهانی به آشوبی کهنه می ماند، استراتژیست صبور اصلاحات با روشنی و سادگی از دلایل پیروزی دونالد ترامپ و پیامدهای راهبردی آن می‌گوید. دکتر حجاریان مثل همیشه دل ناگران ایران، دنبال درس های این رویداد برای ایرانیان است.

چند روز پیش اگر به کسی می‌گفتید ترامپ برنده انتخابات است به شما می‌خندید، حال اگر به بعضی یادآوری کنید ترامپ برنده انتخابات شد شاید به گریه بیفتند. این فاصله بعید خنده تا گریه در چه مسیری طی شد؟

در مسیر تاریخ! توجه کنید که تاریخ فقط گذر زمان نیست، یک نوع گذر زمان است که در آن آنی و شدنی هست. شاید دهه‌ها بگذرد و تاریخی به آن معنی اتفاق نیفتد، مثلا یک دهه نخست وزیری هویدا. دهه بی تاریخی ایران. شما بگویید ایران هویدا چه ویژگی داشت هیچ کس به جز پیکان و گل گلایل و پیپ خود آقای هویدا چیزی نمیتواند بگوید. اما از مقطع سفر امام به نوفل لوشاتو تا بازگشت به ایران و چند روز بعد از آن را در نظر بگیرید، پر از تاریخ است. چرا ماه بهمن و ماه خرداد بوی تاریخ میدهند؟ برای همین. اینکه به جای کش دادن و کش آمدن مسایل واقعا اتفاقی افتاده و کاری شده. این یعنی تاریخ. هشت سال اوباما یعنی هشت سال پیر شدن جهان. شب پیروزی ترامپ یعنی تاریخ.

شاید خیلی بگویند هشت سال اوباما اگر کسالت بار بود فاجعه بار نبود، اما ترامپ از همان اول مثل بلایای طبیعی همه را به وحشت انداخته و به حال آماده باش در آورده. درباره مثال ایرانتان هم خب به هر حال دهه هویدا آرام بود، اما در چند روز انقلاب کسانی، از جمله خود هویدا کشته شدند. این رویکرد شما با مشی اصلاح طلبی در تناقض نیست؟

اصلا. ببینید، شما باید بین گزاره تحلیلی و گزاره تجویزی فرق قایل شوید. اینکه من میگویم اینجا تاریخ هست و آنجا نیست را به این تفسیر نکنید که میگویم هر روز باید تاریخ باشد. اصلا چنین چیزی را کسی جز رهبران استثنایی تحملش را ندارد و جامعه به آن واکنش منفی نشان می‌دهد. اما واقع امر این است که همه روزها تاریخ نیستند و تاریخی نمی‌شوند. این را هم بگوییم، همه تاریخ قرار نیست خوشایند ما باشد.

تاریخ را فاتحان می‌نویسند…

دقیقا. و همیشه فاتحان برحق نیستند. موارد انگشت شمار شاید باشد مثل انقلاب ایران که آن طرفی که حق است پیروز هم می‌شود. آن هم به رغم انواع توطئه قدرت‌های خارجی، گروهک‌های عامل دست شوروی، گروهک‌های التقاطی داخلی و… کمتر جایی هست این. . خب این یعنی در بسیاری جاها تاریخی نوشته می‌شود که حق نیست. همین پیروزی ترامپ. نه اینکه پیروزی کلینتون مثلا حق بود، خیر. اما آن یک ناحق غیرتاریخی بود ولی پیروزی ترامپ یک ناحق تاریخی است.

این حق و ناحق شدن تاریخ از کجا می‌آید؟ منطقی در آن است یا تصادفی و قضا قدری است؟

منطق تاریخ همان منطق حقیقت است. هگل می‌گوید شما اگر یک دانه گردو را در خاک بکارید انتظار ندارید از آن درخت پسته در بیاید. و اگر آن را در یک مرداب بیندازید اصلا انتظار ندارید که درختی در بیاید. این یعنی که شما هم باید بدانید چه دانه‌ای دارید و هم بدانید خاکتان چیست. اگر اینها را بدانید آن وقت بار گردو به دست می‌آید. اگر بیشتر از آن بدانید تاجر پسته می‌شوید.

(می‌خندد)

منظور نظر این است که ما گاهی دانه را نمی‌شناسیم و گاهی خاک را نمی‌دانیم خاصیتش چیست. منطق تاریخ منطق رشد همین دانه در خاک است. یعنی جوانه زدن و شکفتن. انکشاف  حقیقت. این حقیقت یک بار ممکن است همان درخت گردوی مورد نظر باشد، یک بار گل خرزهره. روند تاریخ همین روند پالایش دانه‌ها و رسیدن به دانه‌های گردوی اعلا است. روند اصلاحات.

پس چه طور در آمریکا پس از ۳۸۴ سال دموکراسی و ۶۷ بار برگزاری انتخابات چنین دانه‌ای را برای ریاست جمهوری سوا کردند؟ چه طور مردم به یک دانه به قول شما خرزهره رای دادند؟

خرزهره نه. بگویید کاکتوس!

هر کشاورزی می‌داند که شما در یک زمین هفت سال پشت سر هم نباید گندم بکارید. جان زمین کشیده می‌شود. این را کشاورز و روستایی به تجربه فهمیده بوده و محصول را عوض می‌کرده تا حاصلخیزی خاک حفظ شود. چهار سال که گندم می‌کاری، دو سال جو می‌کاری تا توازن مواد خاک برقرار شود. الان به این می گویند آمایش سرزمین.

خب آمایش سرزمین سیاسی آمریکا چه بوده در این سالها؟ در این زمینی که قبلا کلینتون و بعد هم هشت سال اوباما کاشتید می‌توان دوباره کلینتون کاشت و انتظار رشد آن را داشت؟ یک روستایی هم می‌فهمد که نه. خاک دیگر رمقی نداشت و این دانه را بارور نکرد. در عوض مواد نهفته و دست نخورده برای دانه ترامپ مفید بود. البته این مواد آن قدری هم نبودند، ولی از آنجایی که مواد لازم به کلینتون نرسید ترامپ برنده شد.

یعنی می‌گویید پیروزی ترامپ بیشتر شکست کلینتون بود؟

بله. نتیجه انتخابات را رای به ترامپ روشن نکرد، رای ندادن به هیلاری کلینتون سرنوشت انتخابات را رقم زد. جمهوری‌خواهان ترامپ را پیروز نکردند، این رای تحریمی‌ها، در واقع رای ندادن تحریمی ها بود که ترامپ را به صندلی قدرت رساند.

خب تحریمی ها چه طور به کلینتون رای می‌دادند با همه اشکالاتش؟

مگر سیاستمدار قرار است بی اشکال باشد؟ اینکه به مسخر می‌گویند انتخاب بین بد و بدتر، این یعنی ناتوانی در فهم ماهیت سیاست. سیاست در ذاتش و در بنیادش انتخاب بین بد و بدتر است. چون علم و فن مواجهه با امر واقع و امر موجوده است. امر فی محاله و ذهنی نیست. شعبده بازی نیست که بگویم میخواهم بین بهتر و بهترین انتخاب کنم و از توی کلاه خرگوش و کبوتر در بیاید. واقعیت همین شکلی است که هست و باید از دل همین کاری کرد.

یعنی مثلا باید دفعه بعدی به چلسی کلینتون رای داد؟

از الان برای دفعه بعدی برنامه ریزی کردن زود است. اما من فکر نمی کنم چلسی کلینتون گزینه خوبی باشد. او مثل فائزه هاشمی اگر بود از او حمایت می‌کردم. اما مثل او نیست. فائزه هاشمی شخصیت مستقلی دارد. و این چیزی است که لازم دارید برای تاریخ سیاسی.

ممنونیم از وقت شما.

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s